سیدجام چشتی
معجون
بیا جانان به جان پیوند امشب
چومعجون شراب وقندامشب
گذارلب برلب پیمانهء عشق
بنوش مثل عسل لبخند امشب
حریف عشق امشب گشته مغلوب
حریصان راببر در بند امشب
به بتخانه کشان آیین ودین را
هوادارن اگر پرسند امشب
به ایمان سوز کفر عاشقی را
بسوزان کعبه دلبند امشب
معطر کن زبوی عشق عالم
بگوگلها عجب مست اندامشب
مبارک سیدجام مسلک عشق
به شعرت عاشقان غرق اندامشب
چومعجون شراب وقندامشب
گذارلب برلب پیمانهء عشق
بنوش مثل عسل لبخند امشب
حریف عشق امشب گشته مغلوب
حریصان راببر در بند امشب
به بتخانه کشان آیین ودین را
هوادارن اگر پرسند امشب
به ایمان سوز کفر عاشقی را
بسوزان کعبه دلبند امشب
معطر کن زبوی عشق عالم
بگوگلها عجب مست اندامشب
مبارک سیدجام مسلک عشق
به شعرت عاشقان غرق اندامشب
عاقل دیوانه
خریدار نگاهی منگ ومستم
هواخواه دلی دلتنگ ومستم
همیشه رنگ می پاشم به دلها
به دنبال کسی یکرنگ ومستم
قرار عاشقی درانقضا شد
به تمدید بادلم درجنگ ومستم
به چنگ روزگار اما اسیرم
اسارت آورم در چنگ و مستم
نه آن مستی که ازانگورباشد
زجام عشق خوردم بنگ ومستم
چوبهلول عاقلی دیوانه ام من
ریا را می زنم باسنگ ومستم
نمیدانم من از عرفان و دانش
نمیدانم من از فرهنگ ومستم
نوای بامداد آید به گوشم
هم آوازبانوای چنگ ومستم
شدی مغلوب مطرب سیدجام
میان، کافی وسارنگ ومستم
هواخواه دلی دلتنگ ومستم
همیشه رنگ می پاشم به دلها
به دنبال کسی یکرنگ ومستم
قرار عاشقی درانقضا شد
به تمدید بادلم درجنگ ومستم
به چنگ روزگار اما اسیرم
اسارت آورم در چنگ و مستم
نه آن مستی که ازانگورباشد
زجام عشق خوردم بنگ ومستم
چوبهلول عاقلی دیوانه ام من
ریا را می زنم باسنگ ومستم
نمیدانم من از عرفان و دانش
نمیدانم من از فرهنگ ومستم
نوای بامداد آید به گوشم
هم آوازبانوای چنگ ومستم
شدی مغلوب مطرب سیدجام
میان، کافی وسارنگ ومستم
رضای حق
بیا دلبر خوشی بگذار در دل
کنار عاشق و دلدار در دل
رضای تو وصال عاشقان است
رضا ده جای این اجبار در دل
جهان بی تو همه گرد است وخاشاک
بیار از عالم بی خار در دل
جهان را انتظام عقل است ودانش
که بنیانش بود افکار در دل
کبوتر با کبوتر را تو معنی
به وصل خویش کن معیار در دل
بجزلطف توباقی نیست دیگر
فنا اندر فنا بسیار در دل
چو گنجشکی غذای بچه هایت
زچنگال بر لب منقار در دل
رموز عشق را هرکس نداند
فقط عشق واقف اسرار در دل
برو دربحر معنی گوهری یاب
که گنج زندگی انوار در دل
به تاکید نیست عرفان سیدجام
رضای حق بود این کار در دل
کنار عاشق و دلدار در دل
رضای تو وصال عاشقان است
رضا ده جای این اجبار در دل
جهان بی تو همه گرد است وخاشاک
بیار از عالم بی خار در دل
جهان را انتظام عقل است ودانش
که بنیانش بود افکار در دل
کبوتر با کبوتر را تو معنی
به وصل خویش کن معیار در دل
بجزلطف توباقی نیست دیگر
فنا اندر فنا بسیار در دل
چو گنجشکی غذای بچه هایت
زچنگال بر لب منقار در دل
رموز عشق را هرکس نداند
فقط عشق واقف اسرار در دل
برو دربحر معنی گوهری یاب
که گنج زندگی انوار در دل
به تاکید نیست عرفان سیدجام
رضای حق بود این کار در دل
سنگ قبر
سلام ای فاتحه خوان مقابر
صفا آوردی ای مهمان عابر
منم روزی چوتو باجسم زنده
دراین دنیای فانی کان قاهر
بسی بودم به لطف حق قانع
به دنیا دل نبستم دان فاخر
حسدورزی نبوداندر وجودم
ریا وکبر نیست درجان طاهر
خدا رایافتم باقی همه هیچ
فنا در حق شود انسان ماهر
به ظاهرنیست بزرگی مردهشدار
رجوع دربطن کن ایمان حاضر
همه هستی است وجود آدمیت
حجابش را فنا می دان شاعر
محمد عارفم هم سید جام
بلوچ قومم زایلان عشایر
تبارم سید و سادات باشد
طریقم چشتی و عرفان طائر
بدان ایرانیم اهل سراوان
دهک شد در بلوچستان دایر
به سنگ قبرنقش است سیدجام
به دنیا آمد ورفت آن مسافر
صفا آوردی ای مهمان عابر
منم روزی چوتو باجسم زنده
دراین دنیای فانی کان قاهر
بسی بودم به لطف حق قانع
به دنیا دل نبستم دان فاخر
حسدورزی نبوداندر وجودم
ریا وکبر نیست درجان طاهر
خدا رایافتم باقی همه هیچ
فنا در حق شود انسان ماهر
به ظاهرنیست بزرگی مردهشدار
رجوع دربطن کن ایمان حاضر
همه هستی است وجود آدمیت
حجابش را فنا می دان شاعر
محمد عارفم هم سید جام
بلوچ قومم زایلان عشایر
تبارم سید و سادات باشد
طریقم چشتی و عرفان طائر
بدان ایرانیم اهل سراوان
دهک شد در بلوچستان دایر
به سنگ قبرنقش است سیدجام
به دنیا آمد ورفت آن مسافر
آیه های استخاره
آسمانی پرستاره در نگاهت دیده ام
یک بغل شور بهاره در نگاهت دیده ام
سنبل و گل های باغات وکلستان چمن
با بلوط و شاخساره در نگاهت دیده ام
چون نشستی برسر کرسی دل ای نازنین
عشق را کردی اداره درنگاهت دیده ام
وزن شعروقافیه بیت وغزلهای شعور
با نهاد طرح گزاره در نگاهت دیده ام
تابلوی بینایی سنجی چهره ورخسارتوست
عینک طب و شماره در نگاهت دیده ام
دلبرا دلگرمی ام از نوشداروی تو بود
التیام چند جداره در نگاهت دیده ام
حافظ وفال وتماشا باشراب وجام وصل
آیه های استخاره در نگاهت دیده ام
سید جام درشبت ماهی دمید تابنده تر
آن هلال ماه پاره در نگاهت دیده ام
یک بغل شور بهاره در نگاهت دیده ام
سنبل و گل های باغات وکلستان چمن
با بلوط و شاخساره در نگاهت دیده ام
چون نشستی برسر کرسی دل ای نازنین
عشق را کردی اداره درنگاهت دیده ام
وزن شعروقافیه بیت وغزلهای شعور
با نهاد طرح گزاره در نگاهت دیده ام
تابلوی بینایی سنجی چهره ورخسارتوست
عینک طب و شماره در نگاهت دیده ام
دلبرا دلگرمی ام از نوشداروی تو بود
التیام چند جداره در نگاهت دیده ام
حافظ وفال وتماشا باشراب وجام وصل
آیه های استخاره در نگاهت دیده ام
سید جام درشبت ماهی دمید تابنده تر
آن هلال ماه پاره در نگاهت دیده ام
نیش شیرین
نوش من ازنیش شیرین کام خورد
تیشه ازفرهادها سرسام خورد
لیلی ومجنون عشق وعاشقی
قسمتش بد بود واین فرجام خورد
مولوی باشمس تبریزی ولی
زندگی بخشید ودل الهام خورد
حافظ شیرین سخن از دیگ عشق
دم به دم مست وشراب ازجام خورد
عشق از لیلی شود آغاز لیک
تا به معبود احد انجام خورد
صورت عاشق به سیرت محو گشت
پاک وشفاف قصه ی ابهام خورد
با طلوع عشق بشکست حیله ها
عاشقی، مکار. خون آشام خورد
سید جام عاشقی فضل خداست
فاضلی،شبخیز سحرهنگام خورد
تیشه ازفرهادها سرسام خورد
لیلی ومجنون عشق وعاشقی
قسمتش بد بود واین فرجام خورد
مولوی باشمس تبریزی ولی
زندگی بخشید ودل الهام خورد
حافظ شیرین سخن از دیگ عشق
دم به دم مست وشراب ازجام خورد
عشق از لیلی شود آغاز لیک
تا به معبود احد انجام خورد
صورت عاشق به سیرت محو گشت
پاک وشفاف قصه ی ابهام خورد
با طلوع عشق بشکست حیله ها
عاشقی، مکار. خون آشام خورد
سید جام عاشقی فضل خداست
فاضلی،شبخیز سحرهنگام خورد
یار معراج
معدن وگنج ابد مولا علی
نعمت ولطف احدمولاعلی
آنکه پیغمبربه نامش افتخار
مینمود ومیکند مولاعلی
یارمعراج پیامبر مرتضی
گویش رب صمد مولاعلی
کعبه ازسنگ وجبل گشته بنا
روحبخش این جسدمولا علی
درشجاعت نیست مولا رادویی
خالقم فرمود اسدمولا علی
درسخاوت مندی اش شکی نماند
در کرامت بی عدد مولاعلی
حق همیشه یار بودبابوتراب
شاه مردان مدد مولا علی
باعلی عدل وعدالت همنشین
ظلم ازنامش جهدمولا علی
سیدجام از گدایان درش
باب علم و ره بلد مولاعلی
نعمت ولطف احدمولاعلی
آنکه پیغمبربه نامش افتخار
مینمود ومیکند مولاعلی
یارمعراج پیامبر مرتضی
گویش رب صمد مولاعلی
کعبه ازسنگ وجبل گشته بنا
روحبخش این جسدمولا علی
درشجاعت نیست مولا رادویی
خالقم فرمود اسدمولا علی
درسخاوت مندی اش شکی نماند
در کرامت بی عدد مولاعلی
حق همیشه یار بودبابوتراب
شاه مردان مدد مولا علی
باعلی عدل وعدالت همنشین
ظلم ازنامش جهدمولا علی
سیدجام از گدایان درش
باب علم و ره بلد مولاعلی
رهبری
رهبری آن اسوه های اعتدال
رهبری لطف خدای لایزال
مقتدای مسلمین سید علی
عالم اسلام زنامش پرجمال
افتخار انقلاب و اعتماد
انتصابات الهی را جلال
شمس تابان و بهار عارفان
درشب تاریک باشدچون هلال
جانشین اولیاء و اهلبیت
اهل دل رامژده ایی باشدزلال
وحدت ازنامش فزون افزون شد
اتحاد تاکید وی شد بی مثال
اقتصاد از فکر و تدبیرش غنی
امتداد راه حق باشد روال
آن امام و هادی راه نبی
مسلمین راهادی است سوی کمال
لرزه اندر جسم و جان کفر شد
دیر نبود این پلیدان را زوال
تا ظهور منجی موعودها
رهبر ما را نگهدار ذوالجلال
هم رکاب حضرت مهدی نما
تا شود دیده به دیداری وصال
سیدجام شد دعاگوی نظام
لطف کن یارب به توفیق ومجال
رهبری لطف خدای لایزال
مقتدای مسلمین سید علی
عالم اسلام زنامش پرجمال
افتخار انقلاب و اعتماد
انتصابات الهی را جلال
شمس تابان و بهار عارفان
درشب تاریک باشدچون هلال
جانشین اولیاء و اهلبیت
اهل دل رامژده ایی باشدزلال
وحدت ازنامش فزون افزون شد
اتحاد تاکید وی شد بی مثال
اقتصاد از فکر و تدبیرش غنی
امتداد راه حق باشد روال
آن امام و هادی راه نبی
مسلمین راهادی است سوی کمال
لرزه اندر جسم و جان کفر شد
دیر نبود این پلیدان را زوال
تا ظهور منجی موعودها
رهبر ما را نگهدار ذوالجلال
هم رکاب حضرت مهدی نما
تا شود دیده به دیداری وصال
سیدجام شد دعاگوی نظام
لطف کن یارب به توفیق ومجال
نورأ كبيرا
سراجأ منیرا محمد محمد
بشیرأ نذيرا محمد محمد
سلامأ حبيب خدارا سلامأ
الهأ سلاما محمد محمد
رسولأ عليه وصلو و سلم
نثار تو آقا محمد محمد
بناشد دوعالم زنور كبارت
احد را حبيبا محمد محمد
حبيبي طبيبي تواصل شفايي
دواها شفاها محمد محمد
توبحر كمالي توگنج جمالي
بزرگي و زيبا محمد محمد
سعادت تويي گوهر درفشاني
درون دودنيا محمد محمد
تواول توآخرتوباطن توظاهر
مقامات اعلا محمد محمد
وشمس الضحايي وبدرالدجايي
تو احسن جميلا محمد محمد
وسيلتنا في الدارين به امرخدايي
ونورأ كبيرا محمد محمد
به مكه محمد مدينه محمد
درود و ثناها محمد محمد
تويي كعبهءاهل دل حضرت من
تو قدسي واقصا محمد محمد
نگاهي زلطف وكرم كن به امت
نگاه مداوا محمد محمد
سگ كوي تو سيدجام خواهد
شفاعت به عقبا محمد محمد
بشیرأ نذيرا محمد محمد
سلامأ حبيب خدارا سلامأ
الهأ سلاما محمد محمد
رسولأ عليه وصلو و سلم
نثار تو آقا محمد محمد
بناشد دوعالم زنور كبارت
احد را حبيبا محمد محمد
حبيبي طبيبي تواصل شفايي
دواها شفاها محمد محمد
توبحر كمالي توگنج جمالي
بزرگي و زيبا محمد محمد
سعادت تويي گوهر درفشاني
درون دودنيا محمد محمد
تواول توآخرتوباطن توظاهر
مقامات اعلا محمد محمد
وشمس الضحايي وبدرالدجايي
تو احسن جميلا محمد محمد
وسيلتنا في الدارين به امرخدايي
ونورأ كبيرا محمد محمد
به مكه محمد مدينه محمد
درود و ثناها محمد محمد
تويي كعبهءاهل دل حضرت من
تو قدسي واقصا محمد محمد
نگاهي زلطف وكرم كن به امت
نگاه مداوا محمد محمد
سگ كوي تو سيدجام خواهد
شفاعت به عقبا محمد محمد
بگوش درگال
بگوش دُرگال دلءَ چے چُنت دانگ
سُریں پہ مں زھیرانی ترانگ
بواں لیکو گوں وزمءَ کوھسرانی
بوان تاں بیشکُن اَنت کوہ شبانگ
شپی اتکگ زہیرءِ مں دلءَ مئے
بہ کَن آرام زھیرانءَ پہ وانگ
شلاں اَنت دیدگاں ہور وڑءَ نوں
گون آوازءِ بکَں ھورءَ کمانگ
زمین دَپ جَت درءَ بوت عشق گوہر
بیا چھار عاشقانی اے ھزانگ
قلم پروشتگ زھیراں سیدءِ جام
بگوش دُرگال دلءَ چئے چُنت دانگ
سُریں پہ مں زھیرانی ترانگ
بواں لیکو گوں وزمءَ کوھسرانی
بوان تاں بیشکُن اَنت کوہ شبانگ
شپی اتکگ زہیرءِ مں دلءَ مئے
بہ کَن آرام زھیرانءَ پہ وانگ
شلاں اَنت دیدگاں ہور وڑءَ نوں
گون آوازءِ بکَں ھورءَ کمانگ
زمین دَپ جَت درءَ بوت عشق گوہر
بیا چھار عاشقانی اے ھزانگ
قلم پروشتگ زھیراں سیدءِ جام
بگوش دُرگال دلءَ چئے چُنت دانگ
معمار عشقم
اسیر وحصربی مقدار عشقم
فقیر چشم آتش بار عشقم
گرفتار مسیر عاشقی ها
که اندر کوچه و بازار عشقم
زخود بیخودشدم درخواب وبیدار
به بیداری وخواب پندار عشقم
خیابان جاده وهم راه خاکی
به چنگ خاطرات در کارعشقم
به هرجا خاطره دارم کنارش
روم هرجا فقط انگار عشقم
به یاد پیک نیک وگیر درشن
درون قهر وآشتی وار عشقم
به یادمی آورم بادوست بودن
همه دم تخت استعمار عشقم
شده یاغی دل هجران دیده
حریفان رابه جد اشرارعشقم
مهم نیست هرچه میگویندمردم
مهم دل بستن دلدار عشقم
رقیب خاکسترش بابادهارفت
منم سید همان معمار عشقم
فقیر چشم آتش بار عشقم
گرفتار مسیر عاشقی ها
که اندر کوچه و بازار عشقم
زخود بیخودشدم درخواب وبیدار
به بیداری وخواب پندار عشقم
خیابان جاده وهم راه خاکی
به چنگ خاطرات در کارعشقم
به هرجا خاطره دارم کنارش
روم هرجا فقط انگار عشقم
به یاد پیک نیک وگیر درشن
درون قهر وآشتی وار عشقم
به یادمی آورم بادوست بودن
همه دم تخت استعمار عشقم
شده یاغی دل هجران دیده
حریفان رابه جد اشرارعشقم
مهم نیست هرچه میگویندمردم
مهم دل بستن دلدار عشقم
رقیب خاکسترش بابادهارفت
منم سید همان معمار عشقم
وصل وحدت
گنه ازما گریزان وفراری
فراری گشته ازما هوشیاری
به توحید ابد دیوانه ایم ما
شراب وشربت است ومیگساری
هدف لیلی ترین مولای هستی
به وحدت وصل گشتیم افتخاری
همه یاران زما رشته بریدند
رفیق مابود میثاق یاری
زجام آب حیوان سیرخوردیم
زدود ازلب بسی درد خماری
نظرهرجانمودیم غیر وحدت
ندیدیم کثرتی و انحصاری
بجزتوحید لیلای دگر نیست
نباشد غیر عشق دیگر نگاری
فنا دریار گشتی سید جام
بقا اندر غزل آورد شغاری
فراری گشته ازما هوشیاری
به توحید ابد دیوانه ایم ما
شراب وشربت است ومیگساری
هدف لیلی ترین مولای هستی
به وحدت وصل گشتیم افتخاری
همه یاران زما رشته بریدند
رفیق مابود میثاق یاری
زجام آب حیوان سیرخوردیم
زدود ازلب بسی درد خماری
نظرهرجانمودیم غیر وحدت
ندیدیم کثرتی و انحصاری
بجزتوحید لیلای دگر نیست
نباشد غیر عشق دیگر نگاری
فنا دریار گشتی سید جام
بقا اندر غزل آورد شغاری
رضی حق
خداوندا رضای تو رضایم
رضا ونارضایی من ندارم
توهستی پرور وجاه وجلالی
منم هیچ وتو می باشی بقایم
الهی هرچه میخواهی همانی
به ذات واحدت تنها نقابم
تویزدانی وخلاقی وخالق
تورحمن الرحیمی من گدایم
توقدوس ووحیدوذوالجلالی
تومنصوری ومن خودرا ندانم
فنا ازمن گرفت کبروریارا
توذات کبریایی من فنایم
مجیدی توکریمی هم معیدی
تو انوارات هستی من زخاکم
تواقیانوس عشق ومعرفت من
بجز نادانیت چیزی ندارم
ازلیت تا ابدیت جایگاهت
ثریا تا به عرش الله جانم
توستار و غفور و بی نیازی
نیازمندم کرم فرما عطایم
تو قیومی وحی لا یزالی
زموری کمتر اینجانب هزارم
تومهدی وتو هادی وعلی جان
گنه کارم ببخش یارب گناهم
اله العالمین سبحان قائم
کبار مطلقی احقر صغارم
توالله الصمد ای ذات بی چون
زعشق تو خدایا بیقرارم
تگنجد وصف خالق سیدجام
قلم عاجز شده من بی نوایم
رضا ونارضایی من ندارم
توهستی پرور وجاه وجلالی
منم هیچ وتو می باشی بقایم
الهی هرچه میخواهی همانی
به ذات واحدت تنها نقابم
تویزدانی وخلاقی وخالق
تورحمن الرحیمی من گدایم
توقدوس ووحیدوذوالجلالی
تومنصوری ومن خودرا ندانم
فنا ازمن گرفت کبروریارا
توذات کبریایی من فنایم
مجیدی توکریمی هم معیدی
تو انوارات هستی من زخاکم
تواقیانوس عشق ومعرفت من
بجز نادانیت چیزی ندارم
ازلیت تا ابدیت جایگاهت
ثریا تا به عرش الله جانم
توستار و غفور و بی نیازی
نیازمندم کرم فرما عطایم
تو قیومی وحی لا یزالی
زموری کمتر اینجانب هزارم
تومهدی وتو هادی وعلی جان
گنه کارم ببخش یارب گناهم
اله العالمین سبحان قائم
کبار مطلقی احقر صغارم
توالله الصمد ای ذات بی چون
زعشق تو خدایا بیقرارم
تگنجد وصف خالق سیدجام
قلم عاجز شده من بی نوایم
آسمانء بانوک
دل منی وش اگ پدا لوٹیت ترء
درد ءو رنج آن ایبرء بکشیت ترء
دوست منء چمانء شانگدے ائ شپی
ھرشپء دل یادء وت یاریت ترء
گروگ جنت جمڈ گون استونء توار
چمی ترمپان نون بزان گواریت ترء
چوزمستانء شبندان کورتء ھور
دان بھارے موسمان داریت ترء
آسمانء بانوکء دلبر منی
چو کدیمء نشتء ونیاد ساریت ترء
من کجادرشان کنان زئیران دلے
ھاتران نندیتء و اوپاریت ترء
ھر دمان گندیت مء دستی دستی انت
یات کای انت دل پدء ماریت ترء
سیدء جام بی ترء تہ دوزھ انت
جنتی بووی دلء کاریت ترء
درد ءو رنج آن ایبرء بکشیت ترء
دوست منء چمانء شانگدے ائ شپی
ھرشپء دل یادء وت یاریت ترء
گروگ جنت جمڈ گون استونء توار
چمی ترمپان نون بزان گواریت ترء
چوزمستانء شبندان کورتء ھور
دان بھارے موسمان داریت ترء
آسمانء بانوکء دلبر منی
چو کدیمء نشتء ونیاد ساریت ترء
من کجادرشان کنان زئیران دلے
ھاتران نندیتء و اوپاریت ترء
ھر دمان گندیت مء دستی دستی انت
یات کای انت دل پدء ماریت ترء
سیدء جام بی ترء تہ دوزھ انت
جنتی بووی دلء کاریت ترء
منهای کلر
دلم در انحصار ومنحصربی
درون دل خیالاتی قدربی
دلی لبریز عشق و معرفتها
که اشعاروغزلها منتشربی
دلی سرشاراحساس وفاها
دلی کزبهر یاری منتظربی
دلی تاریک ازهجران ودوری
دلی بی ماه میدانی کدربی
دلی بیدارزرنج روزگاران
دلی کم مانده ازغم منفجربی
دلی زیارتگه شعروغزل ها
دلی مست وملنگ وجامه دربی
دلی شد انتخاب سید چام
که صاف وساده منهای کلربی
درون دل خیالاتی قدربی
دلی لبریز عشق و معرفتها
که اشعاروغزلها منتشربی
دلی سرشاراحساس وفاها
دلی کزبهر یاری منتظربی
دلی تاریک ازهجران ودوری
دلی بی ماه میدانی کدربی
دلی بیدارزرنج روزگاران
دلی کم مانده ازغم منفجربی
دلی زیارتگه شعروغزل ها
دلی مست وملنگ وجامه دربی
دلی شد انتخاب سید چام
که صاف وساده منهای کلربی
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |